کجاااین آخه؟!؟!
اینقدر همه مشغول درس مدرسه و دانشگاهین؟!؟!:/
[ بازدید : 300 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
این همه حال بد...یه جا؟؟؟
کجاااین آخه؟!؟!
اینقدر همه مشغول درس مدرسه و دانشگاهین؟!؟!:/
دنیا بهت گفته بودم بامن یکی کل ننداز…
زندگی من اینه:
دست انداز دست انداز!
#مهراب
_ گاهی یه ردیف دیوار فاصله نمی اندازه…!
+ ولی چندتا مولکول هوا جدایی میاره!
#tinA
#مخآطب_دار
ببین چ قشنگ کنار هم چیدم همه خاطره هامونو…!
کوچیک ترین چیزهم ننداختم از قلم حتی همون نم نم بارونو…
#اهنگ_چه_قشنگ
دوست ندارم امسال گند بزنن به پاییزم!
دویست هفتاد و چند روزه منتظر این فصلم..
نمیخوام یکی بیاد و تمام ارزیابیهام از پاییز رو به هم بریزه
میدونی؟
میخوام تنهایی برم کافه پاییز قهوه بخورم؛
بعدشم کوله پشتیمو بردارم، بند کفشمو محکم تر کنم و برم سمت بام شهر..
هدفون روشن میکنمو راه به راه چشم آذر و داریوش گوش بدم
بعدشم میام خونه و بزرگ علوی میخونم
یا شایدم بوف کور!
شبشم که بارون زد بدون اینکه کسی توی خیابون کشیک بده پا برهنه قدم میزنم چراغای شهر و یکی یکی بشمُرم آخرشم از فرط سرما خودمو بغل کنم!
چند ساله منتظر این روزم
اما اولین برگ که خودشو میندازه منم ناچارن میافتم پی آدما
میدونی من از تنهایی این فصل میترسم
هوا سرد، غروباشم که ترسناک!
هرچی خاطرس میاد سراغ آدم
مگه میشه تنها موند
مگه میشه شعر نگفت
مگه میشه زنگ نزد و حالشو نپرسید؟
من دویست و هفتاد و چند روزه منتظرم پاییز بیاد و برم برش گردونم
عاشقی نکردن تو پاییز مث نرفتن به اردوی مدرسهاس..
تا آخرین روز خرداد بغضش تو گلوت میمونه!
#سیدمحمداحمدی
پ.ن:منبع مشخصه دیگه!
@CuteWorld🍂
سلام رفقا
راستش این روزا دست و دلم نمیرفت به نوشتن یا پست گذاشتن تو وب
شرمندتونم
مرسی از اونایی که همراهیم میکنن
انشاالله دوباره فعالیت وب رو ادامه میدم
عاشق که میشی از دنیا میبری
حرفی نمی زنی…
چیزی نمیخوری…!
عاشق که میشی این بارون لعنتی
رو روی صورتت با اشک می خوری…
#ماکان_بند
درد ها انواع مختلفی دارند؛
دل درد. سر درد. دندان درد و حتی درد دلتنگی…
هرکدام از این درد ها دلایل مختلفی دارند؛ اما این را میدانم که همه ی آنها در یک چیز مشترک اند؛
همه ی درد ها در شب به اوج خود می رسند. مثلا دیدید که وقتی دندان درد دارید؛ از درد آن شب ها خواب ندارید. انگار این شب های لعنتی قدرتی دارند که حتی درد های خاموش را هم فعال می کنند. حتی درد دل تنگی هم…
آآخ گفتم دلتنگی؛
امان از دلتنگی های شبانه…!
بی پدر و مادر؛ درست زمانی می خواهی به دور از شلوغی ها چشم هایت را روی هم بگذاری؛ پیدایش می شود و گند می زند به فکر و خیالت…
مانند شب هایی که بی هوا یادت می افتم و نمی دانم که کی شیر آب درون چشم هایم را باز میکند؟! آخر تو که میدانی من از خیس شدن متنفرم…!
دلتنگی های شبانه؛ کل خاطرات خوب و بد روزی که پشت سر گذاشتی را خراب می کند هیچ؛ روز بعدت را هم با چشمان قرمز و پف کرده به پیشواز می رود…!
امان از درد هایی که در شب به اوج خود می رسند…
امان از این شب های لعنتی…!
#تینا